به خاطر آور که آن شب به برم
گفتی که بی تو ز دنیا بگذرم
کنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری شکسته بین ما
گریه می کنم با خیال تو به نیمه شب ها
رفته ای و من بی تو مانده ام غمگین و تنها
بی تو خسته ام دل شکسته ام اسیر دردم
از کنار من می روی ولی بگو چه کردم
رفته ای و من آرزوی کس به سر ندارم
آه قصه ی وفا با دلم مگو باور ندارم
گوگوش
قصه وفا