ببین هر چی نوشتم از شادی بسه
پشت چهره ی خندون هست دلی بسته
تکستا مچالست توی سطل آشغال شکسته
ولی دست راست به مخت باز بسته
دیگه شعرام رنگ و بوی عشق نداره
سوته دلان می خونم تا گریه دراره
این دست من طعمی از شوری نداره
شوکت داره تا منو دیده داده کفاره
دلم گیر کرده نمی دونم چی می خواد ازت
جواب نمیده می گه پرسیده سی چهل بار ازت
سوال می کنم ازش میگه چه سیریشه جسد
زدی تو خال من مردم بگو نکنه لقد
بگو بگو بگو نکنه لقد
ولی گامنو تحمل کن یکمه فقط
دارم دیوونه میشم فقط نکنی رصد
بگو بگو بگو نکنه لقد
از بین طاق باغ باد می وزد
درخت شیش ضلعی فقط آب می بلعد
دیگه نای درست کردن o2 ندارد
از سبز گرفته تا زاد و ولد
به هم خیانت می کنن پس بگو لعنت
همه همه بگین بکنه لقد
همش پای تو بود خراب شد واسه سراب
اما نمیرسم به تو مینوشم شراب
ببین هر چی نوشتم از شادی بسه
پشت چهره ی خندون از دلی بسته
تکستا مچالست توی سطل آشغال شکسته
ولی دست راست به مخت باز بسته
دیگه شعرام رنگ و بوی عشق نداره
سوته دلان می خونم تا گریه دراره
این دست من طعمی از شوری نداره
شوکت داره تا منو دیده داده کفاره
من من من ...
من کیم همون هومن سابق
نیستم عوض شدم چون هیچوقت نیستم ثابت
چونکه میبینم بعضیا هفت رنگ با ما
به رنگای زیادیه همه هستن کامل
همشون به اندازه ی یه بمبای پلید
بمبایی میزنن که دم روباهه ...
پای مردم و درید و خودشم برید و ...
من دلم می خواد گریه کنم
ولی اشکه نمیاد خشکه گلم
این دشته که من تشنه باشم
وز گشنگی من کشته یشم
وقتی مردی میشی تو سخت عذاب
کمک بخوا میگی میشه غرورت خراب؟
ولی تو رو میبینم سراب
اما نمیرسم به تو مینوشم شراب