شرابی خوردم از دستم
عزیزم رفته از دستی
نمیدانم چه نوشیدم
که سیرم کرده از هستی
خودم مستو غزل مستو
تمام واژه ها مستن
ببین شوریده ای امشب
عجب اعجوبه ای هستی
عجب اعجوبه ای هستی
به ساز من که میرقصی
بیا مردی کنی بر من
چه طوفانی به پا کردی
چه طنازی چه سر مستی
چه طنازی چه سر مستی
زمین مست و زمان مست و
جهانی مست شعرم شد
بنازم دلبری هایت
ببین الحق که تردستی
تو راهی فرق بسیار است
میان مستی و مستی
قضاوت کار هر کس نیست
به هر مستی نگو پستی
تظاهر می کنی اما
تو هم از دید من مستی
اگر پاکیزه تر بودی
به شعرم دل نمی بستی
خودم مستو غزل مستو
تمام واژه ها مستن
عزیزم معصیت کردی
به مشتی مست دل بستی
به مشتی مست دل بستی
به ساز من که میرقصی
بیا مردی کنی بر من
چه طوفانی به پا کردی
چه طنازی چه سر مستی
چه طنازی چه سر مستی
زمین مست و زمان مست و
جهانی مست شعرم شد
بنازم دلبری هایت
ببین الحق که تردستی