ای آنكه مرا دشمنو در حال نبردی
جز دلشكنی در همه ی عمر چه كردی
صد بار بدی کردی، ديدی ثمرش را
نيكی چه بدی داشت، كه يكبار نكردی
صد بار بدی کردی و ديدی ضررش را
نيكی چه بدی داشت، كه يكبار نكردی
چه شود نبینم من دورنگت
زچه رو نگردد قلب سنگت
آشنای من
گذرد جفای روزگاران
برسد شمیم نو بهاران
از خدای من...
صد بار بدی کردی، ديدی ثمرش را
نيكی چه بدی داشت، كه يكبار نكردی
صد بار بدی کردی و ديدی ضررش را
نيكی چه بدی داشت، كه يكبار نكردی
كی قلب خودخواهت
اشكامو دامن بود
مغرور و پيوسته
بيگانه بامن بود
من با تو همواره
عاشق ترين بودم
كی با غمت اما
يك لحظه آسودم
صد بار بدی کردی، ديدی ثمرش را
نيكی چه بدی داشت، كه يكبار نكردی
صد بار بدی کردی و ديدی ضررش را
نيكی چه بدی داشت، كه يكبار نكردی
فاطمه مهلبان
نیکی