گاهی اوقات حس میکنم که من دو آدمم
که دوبار به دنیا آمدم
یکبار تا وقتی که بچگی با من بود
یکبارم از وقتی که بزرگ شدم
من...بازیچه ی دستای تقدیرم
من از این تناقش ها دیگه سیرم
من دارم هر لحظه میمرم
من...بازیچه ی دستای تقدیرم
من...از این تناقض ها دیگه سیرم
من... دارم هر لحظه میمرم
لحظه ای شادو ساعتی غمگین
قلبم از غم پر ، صورتم رنگین
این یه چالش نیست بغض یک درده
تصویری از وهمو اندوه یک مرده
اندوه یک مرده...
من...
بازیچه ی دستای تقدیرم
من....
از این تناقض ها دیگه سیرم
من دارم هر لحظه می میرم
من...
بازیچه ی دستای تقدریم
من...
از این تناقض ها دیگه سیرم
من دارم هر لحظه میمرم