اگه قد من
کشیده بودی
نمیتونستی تکون بخوری
از نعشگی درد
زندگیم ادامه داره اما
هنوزم حمل میکنم
تووی سینه
خستگی مرگو
یادمه رفتنا رو
لحظههای غمگین دفترامو
من اگه سخته
برام هضم الان
چون یادمه قبلنا رو
رو سیاهم
پیش موهای سفیدم
پیش کودک درونم
پیش به موقع رسیدن
جلو سیگارای کشیدم
جلو سیاه ریه هام
و آرامش که طرفش نمیرم
هر چی عجله میکردم
دیر میشد باز
یه تولد تووی تنم
پیر میشد باز
وقتی گوشت روح منو میبرید
یان رنج بی وجدان
سیر میشد باز
خوشحالی چه
باختی میداد
وقتی اخم ابروهامو
آشتی میداد
روانیام ولی دنیا
منو عادی میخواست
نمیرقصید بهش میگفتم
ساز چی میخوای ها
دنیا به ساعت اتاق من خوابیده
کرختی بهم پا میده
راه میره باهام بهم جا میده
خوشبینی وا میره
تا میشه فردا واسه دیدنم
صابون دل ما رو
سوهان روح ساییده
دیگه نقاب نمیزنم
دل به آب نمیزنم
حس خرج نمیکنم
اتفاق نمیخرم
من اهل پروازم
افت پریدن از رو
چاله هات نمیپرم
هر قدم ریسک سقوطمه
از همه ی که چی
بشه ها که چی ترم
پرده ها رو میکشم
تا که هیچ کسی
نیاد به دیدنم
ترسناکه سیرم از نفس
بی رمق این رمان
مضطربو میزنم ورق
شیونم تنم
داد من بیداد منم
هر چی بوده کاشتم
منتظر جوونهام
فکر چیدنم فقط
فهمیده شدن توهمه
نمیکنم جستجو
واسه گفتگو
من از دیالوگ فراریام
خونه ام نوک برج زهر مار
توو نظرم کل کنایه
و نیش و خنده دار
دلم ابره زبونم طغیان
سیل سیلاب ها
از کلمه های غیر واقعی
چیزی نموند جز خرابه ای
هر چی میشنوی
جنازه جملههای امیدواریمه
میبینی
هنوز جسدشون هست
گرمای نفسشون هست
بوی تلاشا
و عرقشون هست
رنگ تلافی
توو طلبشون هست
یا من زیادی زود اومدم
یا که خیلی دیر
از این جماعت مصرفی
فکر خیری نیست
نمیفهمم خنده هاشونو
غصه هاشون جدی نیست
دنیاشون جوون و خامه
من خیلی پیر
نیم سوزن همه
لامپای شهر دلم
گاهی چشمک میزنن
وقتی دارم تووی
کوچه هاش تلو میخورم
منتظر مهتاب
یه روزی خودمو زیر تیر
چراغ برق ولو میکنم
دیگه نقاب نمیزنم
دل به آب نمیزنم
حس خرج نمیکنم
اتفاق نمیخرم
من اهل پروازم
افت پریدن از رو
چاله هات نمیپرم
هر قدم ریسک سقوطمه
از همه ی که چی
بشه ها که چی ترم
پرده ها رو میکشم
تا که هیچ کسی
نیاد به دیدنم
پر کز کردن کنج اتاقم
من دودم سرفه گناهم
روی چشایی که
چشم به راه جواب موندن
میکشه سرمه سوالم
زنده موندنمو
خوب بلدم ولی
چطوری زنده موندن
شده فراموشم
ناامید نه
غمگینم سراپا گوشم
پی یه صدام که
بگیرمش در آغوشم
فرشاد
رمان مضطرب