برد نجنگید
بی زخم و باروت و کبریت
دنیامو به
آتیش کشید
کشت
غروره
این گلادیاتوره
تن پوش سنگ
خسته از جنگ
رفت
مثل باد
شاخه شاخه
دستای
بیدو شکست
بی داس و دست
رفت
بی صدا
جون پناه عشقو به
گلوله بست
یاغی مست
تو آزاد و من
پای بسته به سنگ
تو مهتاب و من
زخم پای پلنگ
تو بردی
تو این
جنگ
نابرابر
من و شلیک مرگ
نفس های آخر
تو آزاد و من
پای بسته به سنگ
تو مهتاب و من
ضجه های پلنگ
تو بردی تو این
جنگ
نابرابر
من هنوزم همون
گلادیاتوره
عاشق دلتنگ
با تن پوش سنگ
یه خسته از جنگ