تف به عرفو کفگیر منفعت
لعنت به هفت تیر مصلحت
ترافیکه ولی تقصیر افسرس
آقام درگیر منقلس بعد میگی چرا تک پرم
چرا یهو پر زدم
بدون همیشه جواب تو خود مثلس
پوکرای زرورق شمشای بد تقل
که میفروشه بیشتر از اسلحش
مهم کندنس حالا معدن یا پوست کرگدن
دزدی رفتی در نزن
بگو ضریحم یا آرزومه یه روزی شهید شم شهید شم
تو دلت بزن نیش خند کریه تر از بنی صدر
موزیگری طریقت از کیسه دوزی وظیفت
ماهم میریم شبا شکار روزی
مثل چوب لا چرخه نظام پولی
پی ثوابو خوبی بافساد روحی
حاجیت پیاده میشه اَ مرسدس درو با ک** وا میکنه
چون دستش دوتا سطله
پر اسکلت پر حق حق ملتی
که باس واس دوزار سکته کنن از استرس
بلندیه شمشیره که تو سینه ذوب میشه
فاجعه نیست جزئیه
واسه دیه خودشو تو چاه هل میده
جوونی که تو جهان سوم ماه میاد رو خورشیدش
آب از سر ما گذشته
یه عمریه ماهی کوچولوی سیام میاد لای ماهی سفیدام
میخوام آیینه چیکار
همه پا پیچ ریال میکنن فامیلو سیاه
تو ثانیه شیکار
من از آتیه بیزار
مثله دم اعدامیه از آخره سیگار
آدمی بی عار باوری بیمار
واسم نشو معلم آخریشون مشت خورد تو فکش اخراج از مدرسه
تازه شدم محصل، خیابون دانشگاه دولتیه
شهید شده مدرس
کاسبا مقصر
عادلا مفسر
ساکتا مشوق
فدائی کلماتو پرت میکنه خنک شه
سرت بیکلاه مونده چاییدی
خورده باد هنر بت
جونت بالا میاد رو کاغذ بگی دو خط شعر
دیوار کج بلنده تا ثریا
عاقبتشم کلنگه
مثله کلانو سرنگه دنبال خونه شیشه ای
تو با تیرکمونو سنگت تو خونه شیشه ای
زوده پیش بری
اگه قراره با هر حرکتت کیش بشی
همه میدونن
رویایه بد خواهای ملتفت اینه که بشن باش متحد
سرت کرمه کاندوم تنت
مثله ب.ز و شهرام(بابک زنجانی-شهرام جزایری)
عشقته فرار ولی روت نمیشه
دوست داری 6 تیغ
ولی رو صورتت خورده ریشه
هیچکی این همه دروغو قورت نمیده
مگه اینکه کور ببیبنه
سنگ پرت نکن که کوهم ساخته میشه
بچه ی پیروزی که باخت نمیده
ولی لات بازیمونو آب نمیشه
قل نامه کردن زمینو خورده مالکا
پشت میز بنگاه
حقوقا وصله به ریش برجا طبیعته گمراه
همه لجن کودک نیلوفر وسط مرداب
رد میشه ورقای تقویم مدام
واسه همه آرزوهامون کندیم گودال
دست از پا درازتره بسکه کردیم دعا
ولی میاد روزی که بکام ایام
برامون مهم نی عظمت شهرا
عینه علمو تو صف با ختم به شاهای طماع
سکوته قصرا پول نمی ارزه صدنار
فعلا که نوزادا از سر درمیان پیرا از پا
قابله ی بره قصاب
متاهلا پی المثنی
مقصرا میگن ننویس سرکار
هنرمند به جرم تحریف اذهان
فرق نداره شهروندو شهردار
دزدو سروان چون هربار پرنده ای که میگیره تو فقس پر و بار و
غیر غذا نداره کم کاست
پر نمیکشه حتی بکنی درو باز
نداره سرو کار با آسمونو هوا
خودش پاسبونه واسه آبروی خلاف
میکشه ماهی از آب
اگه بگی چرا میکشه ماهی از آب
لیز میخوره چون دنیا رنگ روغنه
نقاشش تویی مثل یاد ماردش
شب انفرادی که عینه شمعه وقتی بسته روزنه
نور مهم نی وقتی قلبت روشنه
مهم زنده مردنه و فکر مستقل