یه مردی به سن ِ من عاشق بشه
با موهای جو گندمی رو به روت
چقدر فرق داره نگاهش به عشق
تو رو میرسونه به هر آرزوت
با کهنه شراب مست تر میشه شد
نگاه کن چقدر تجربست پُشت ِ من
نمیبینی خامی و پوچی ازم
فقط گُل می گیری تو از مشت ِ من
خودم کمتر از تو نفس میکشم
که سهم ِ هوامو ببخشم به تو
تو حرف زیادی داری با خدا
بگو تا خدامو ببخشم به تو
ببین هر دفعه توی آغوشمی
یه راز ِ مگو رو بگو میکنم
بمیرم دوباره به دنیا بیام
تو رو از خدا آرزو میکنم
یه مردی به سن ِ من عاشق بشه
به لمس ِ تن و بوسه دل بسته نیست
اگه از زمین و زمان خسته شه
همین که به تو میرسه خسته نیست
به تنهایی عادت نده قلبتو
نگو هرکی عاشق شده باخته
همین عشقی که توو وجود ِ منه
ازم آدم ِ بهتری ساخته
خودم کمتر از تو نفس میکشم
که سهم ِ هوامو ببخشم به تو
تو حرف زیادی داری با خدا
بگو تا خدامو ببخشم به تو
ببین هر دفعه توی آغوشمی
یه راز ِ مگو رو بگو میکنم
بمیرم دوباره به دنیا بیام
تو رو از خدا آرزو میکنم
ترانه سرا : افشین مقدم