من چه كنم كه قلب من
پیش تو می تپد فقط
من چه كنم كه میرسم
بی تو به انتهای خط
من چه كنم كه چشم تو
دل به اشاره می بَرَد
عطر تو هر نفس به من
جان دوباره میدهد
من به جز دیوانه بودن
چاره ای دیگر ندارم
بس كه زیبایی نگاه از
روی ماهت برندارم
جان به جان من كنی
محو تماشای تو هستم
چشم خود را بر همه
جز روی زیبای تو بستم
آن دل كه به عشق تو بیفتد سر و كارش
كارش به جنون میكشد ای وای به حالش
در دل هوسی جز تو ندارم كه ندارم
از دست تو آخر به كجا سر بگذارم
من به جز دیوانه بودن
چاره ای دیگر ندارم
بس كه زیبایی نگاه از
روی ماهت برندارم
جان به جان من كنی
محو تماشای تو هستم
چشم خود را بر همه
جز روی زیبای تو بستم
ابی صادقی
بس که زیبایی