بهونه گيره چشماتم مثه بچه، ميبينى
دلم هُرى ميريزه تا كه پيش من، ميشينى
تپشهاى دل من ريتم نا كوكه، ببخشيد
چون اينقد عاشقت بودش كه از دوريت، ميترسيد
تو خورشيدى تو ماهى
تو نورى كه ندارى انتهايى
تموم شهر رو دنبال تو گشتم
نشونیتو ندارم تو کجایی
يه بارم، نگاتم
ندزدى از منى كه بد حسودم
يه جورى، ميخوامت
كه انگارى هزار سال با تو بودم
نفهميدم كجايه شهر چشماتم، هنوزم
منى كه دور نشد فكرم ازت، حتى يه روزم
داود ثروتی
بهونه گیر