منو انگار نمیبینی با اینکه روبروت هستم
با چشمای خودم دارم میبینم میری از دستم
بهت زل میزنم اما نگاهتو نمیشناسم
میدونم بر خلاف تو دروغ نمیگه احساسم
نگو تغییر نکردی عشق فقط از عشق گفتن نیست
خودت هم خوب میدونی حواست دیگه با من نیست
تو اینجایی ولی نیستی حضورت سردو کم رنگه
تو اینجایی ولی بدجور دلم برای تو تنگه
منو انگار نمیبینی با اینکه روبروت هستم
یه احساسی بهم میگه تو داری میری از دستم
منو نادیده میگیری که فردا تو کجا باشی
غریبی میکنیبا من که با کی آشنا باشی
تو اینجایی کنار من ولی من سخت دلتنگم
نمیمونی و میدونم دارم بیهوده میجنگم
ببخش اگه کنار تو با چشم بسته می ایستم
هنوز مرده تماشای حضور سرده تو نیستم
تو اینجایی ولی نیستی حضورت سردو کم رنگه
تو اینجایی ولی بدجور دلم برای تو تنگه
من و انگار نمیبینی با اینکه روبروت هستم
یه احساسی بهم میگه تو داری میری از دستم
تو داری میری از دستم
تو داری میری از دستم
دارا
تو اینجایی