زیر بار گنبد کبود
غیر سایهاش کسی نبود
سهمش از زمین فرار و درد
سهمش از هوا غبار و دود
پیش رو راه بی هدف
پشت سر شهر غمزده
پای پیاده در دل شب
تا پل آزادی قدم زده
دل تنگ شب سرد
سفر حسرت و یاد
وطنش بر شانه باد
دل تنگ شب سرد
سفر حسرت و یاد
وطنش بر شانه باد
زیر بار گنبد کبود
با خودش هم آشنا نبود
سهمش از زمین فرار و درد
سهمش از هوا غبار و دود
زیر بار گنبد کبود
غیر سایهاش کسی نبود