یک نفر شبیه من
در این هیاهو
ماند
یک نفر شبیه تو
سرود رفتن
خواند
یک نفر در اوج خشم
شب بیدار است
یک نفر در انتظار
سوت این قطار است
یک نفر شبیه ما رها مانده
آتشی ز کاروان جدا مانده
آتشی ز کاروان جدا ...
خانه در هجوم ترس و طوفان
خانه در سیاهی زمستان
خانه در وجود و تار و پودم
خانه ای که صاحبش نبودم
خانه در هجوم تر س و طوفان
خانه در سیاهی زمستان
خانه در وجود و تار و پودم ماندم
خانه ای که صاحبش نبودم
که روز و شب برایش
جای ترانه مرثیه سرودم
یک نفر شبیه من
اسیر زندان بود
یک نفر شبیه تو
کجای این جهان بود
یک نفر میان ریشه ها میمیرد
یک نفر جنون بی کسی میگیرد
نیمی از تنم
به خاک و خون پیچید
نیم دیگرم از آسمان بارید
یک نفر شبیه ما
رها مانده
آتشی ز کاروان جدا ...
گروه دال
98