نمی ایستم
من... عین رود عین ابر
که از فکر به راهی بلند
ساکن بی حرف نمی ایستن
من عین روز عین شب
که از فکر به تکرار هم
ساکن بی حرف نمی ایستن
من عین روزهای قبل
که پا به پای هم... میرسن به من
من... من عین بارون عین برف
که از فکر به سرمای سخت
ساکن بی حرف نمی ایستن
من عین روزهای قبل
که پا به پای هم... میرسن به من
نیست... دور از دست هاای من
حس جااری شدن
...من از فکر به
تکرار بودنهای من
...از فکر به روزهای سرد
...نمی ایستم
...نمی ایستم
...نمی ایستم