آنچه را میپرورانی پشت پیشانی بگو
بی نقاب از چهره های بکر پنهانی بگو
ای کاش تنهایی نبود این در کنارم ماندنت
جاده میرقصد به ساز بی محابا راندنت
باد و طوفانی که هم تصمیم کوچت میوزند
از تمام رد پاهاشان پشیمان میشوند
مانده در خاطر شاخه ام لحن میوه چیدنت
مانده بر اندام پرواز من عطر پر کشیدنت
ای کاش تنهایی نبود این در کنارم ماندنت
جاده میرقصد به ساز بی محابا راندنت
باد و طوفانی که هم تصمیم کوچت میوزند
از تمام رد پاهاشان پشیمان میشوند