هنوز از ترس تنهایی به فردا چشم نمیدوزم
هنوز از ریشه میسوزم تو رویاهای دیروزم
یه عمری مثل این دنیا تو مشتِ اشک و آتیشم
هنوز دلتنگ آغوش و نگاه مادرم میشم
یه بغضی تو گلوم مونده به یاد اولین آواز
غم سوزوندن پر ها تو اوج شادی پرواز
ستاره روزگار ما عجب رسم بدی داره
یه عمره توی این دنیا سر ما بالای دارِ
ستاره آی ستاره غم انتها نداره
تو هر جای دنیا یکی تو انتظاره
جهانم غرقِ رنگ و نور رها از غصه و هق هق
تب تند تنم میگفت شاید عاشق شدم عاشق
شاید عاشق شدم عاشق
مثل قُمری سفر کردم تو پاییزی که مبهم بود
یه باغی سوخت و ویرون شد که ریشه ش توی قلبم بود
تو رویاهامه برگردم از این غربتِ بی راهه
که شب پایان دنیا نیست عزیزم فردا تو راهه
اما یه بغضی تو گلوم مونده به یاد اولین آواز
غم سوزوندن پر ها تو اوج شادی پرواز
ستاره روزگار ما عجب رسم بدی داره
یه عمره توی این دنیا سر ما بالای دارِ
ستاره آی ستاره غم انتها نداره
تو هر جای دنیا یکی تو انتظاره