من اون عشقی که اینه شروعش
هیچی نمی شه حریف شیوعش
عشق اومدن داشت ولی رفتنی نیست
یعنی غروبی نداره طلوعش
با من انسان بی وفایی کن
که در هنگام رفتن
جان به قدر گفتن برگرد
باقی مانده باشد
رفتن حریف خاطره ها نیست
یا دلت با منه یا نیست
دوری اخه زیبا نیست
با عشق خیس بوسه توی بارش
بیشتر از موهای چترت داره میکشتم عطرت
یادته دستت میومد هی روی دست من
با هم قدم میزدیم تو ما همش سطح شهرو
بگو بازم اره منو دوست داری
منم میگم عاشقتم بیا باشیم مال هم
یادت میاد که اون روزای اول گفتی
شبیهمی منم اره چشام و بستم چون
نمی خوام جز تو کسی و ببینم
تو وطن منی میخوام توی دل تو بشینم
دستم و بکشم روی موی تو
وطنم میده دیگه همش بوی تن تو
می خوام تا صبح اره کناره تو باشه
میخوام تختم بگیره بیبی بو وطنت و
تو برام مثل شمع روشنی
تو تاریکیا تو همیشه نور دلمی
یادته دستت می اومد
هی روی دست من
با هم قدم میزدیم
تو ما همش سطح شهرو
بگو بازم اره منو دوست داری
منم میگم عاشقتم بیا باشیم مال هم
یادت میاد که اون روزای اول گفتی
شبیهمی منم آره چشامو بستم چون
من من من من قول تو رو خودم داده بود
آخ آخ آخ که چقدر ساده بودم
بنیامین
رفتن