من خود جهنمم به عشق تو
میخوام بهشت بیام
کاری کنم باهات که آب بشه دل بهشت
دوست دارم باهات برم هر جا بگی
میخوام باهات بیام
نه بهت بیام با یه نگاه دلت بره برام
من به جز عشق نه دیدم نه شنیدم چیزی
من به جز لب نه گزیدم نه چشیدم چیزی
الهی لال بشم من جز تو نباشه حرفی
الهی لال بشم جز تو نباشه حرفی
الهی کور بشم جز تو نبینم چیزی
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی
سنگی و نا شنیده فراموش میکنی
تو دره بنفش غروبی که روز شد
در سینه میفشاری و خاموش میکنی
یهویی از جلوم اومد رد شد
ندیده بودم دستش حلقه رو
یهویی دیدم عه حالم بد شد
میخواست بکشتم موفق شد
خواب دیدم کنار درا یک نفر دستات و گرفته
اونیکه چشماتو گرفته همونی که جامو گرفته
تقصیره تو نیست عزیزم آدم وقتی دریا می ره
دوست داره کنار ساحل یک نفر دستاش و بگیره
کاشکی میرفتیم از این شهر
منو تو شبونه با قهر
هر چی بود و جا میذاشتیم
هرکی جز تو و گیتارم
کلبه و آتیش و آواز
بزنیم به سیم آخر
آخرش من و تو با هم
آخرش من و تو باهم
یهویی از جلوم اومد رد شد
ندیده بودم دستش حلقه رو
یهویی دیدم عه حالم بد شد
میخواست بکشتم موفق شد
بنیامین
جهنم