وقتی تموم اشکاتو گریه کردی
وقتی واسه بی پناه تمومتو تکیه کردی
وقتی فهمیدی هنوزم باید بفهمی
هروقت لبخند زدی تو روی بی رحمی مردی بن
روزی که سینه نباشه جعبه موزیک کینه
بشینه عشق تو گلو جای این سوزی
که گیر مردی بن
هروقت سینه سپر کردی جلو ظالم
بخشیدی با مهر به نادون
اونیو که گرفتی از عالم
وقتی لالو کور یا کوتاهو دور نشدی
تو محظر حق و باطل مردی بن
الان مهم نیس رو چرخی یا پا داری
تو خیابون میچرخی یا جا داری
تو با چشمات تصمیم گرفتی
چیکار به مدل نگاه بقیه چشا داری؟
قاضی هس! همیشه زمینه سازی هس!
اعتراضی کمینه قافیه اس
اما حقیقت همین یه زاویه اس
راه برو بیشتر از همه سکونتات
راه برو، شعر کن غمتو رو لبات
بشین تماشاچی باش قد بازیات
پاشو بازی کن، نه واسه تماشاچیات
راه برو بیشتر از همه سکونتات
راه برو، شعر کن غمتو رو لبات
بشین تماشاچی باش قد بازیات
پاشو بازی کن، نه واسه تماشاچیات
راه برو
بذار انقد از پشت بکشنت پاره شی!
برو تا جایی که واسه ی بیچاره ها چاره شی
که با نصفتم شده مسیرو طی کنی
نه کاملی باشی که مونده توی نصف راه
که چی؟
راه برو، دو پا مصمم
نگاه به مقصد، مسیرم بپا قشنگه
نشیب فراز
لبخند و غم و سنگی که مال پای لنگه
راه برو، نباید ساکن بمونه مرد
آدم مثه آبه نباید راکد بمونه گند
میکنه بخواد بمونه هر ساعت
بدون حرکت
فقط جلبک و برگای زرد مهمونشن
راه برو
بکش هیکل چوبیتو رو جاده ها
تو خاطرات که کشیدمن تو چاله ها
برو تا میشه رفت
بشاش تو مفهوم عدالت
یعنی کوتاهی تو بلندیه سمباده ها!
بن
سمباده ها