کوه به رود گفت
و رود همنشین بی کران بود
شنید
و رود به بیکران گف
یا که بی کران به وعده ی تهنشین
از زیر زبون رود کشید؟
نمی دونم
اما بیکران تهنشین کردنُ ناممکن دید
ولی نمیخواست
بگه به ساحل قشنگش از چیزی که شنید
راه افتاد سمت سرزمین باد
بعد چند سال بادو یه جایی گیر انداخت
تو صورتش نگاه کرد دید اشکو آهه
گفت چته؟ گفت خونه ی بی خونه راهه
آهشو کشیدو راهشو کشیدو (هووووو)
رفت و دوباره راه افتاد کوه
به آخرین آدم برفی که آب میشد
گفت بعد از اینجا کجا میری خنده هات چی شد
گفت شاید چند وقت چسبیدم به آب بودن
شاید برم تو ریشه درختا که خواب بودن
شایدم برم تو راه ابرای سپید
اما نمیشم اون برکه که میگندید و آب شد
آب، کوه رفت واسه ی دیدن گند آب
حس میکرد یه چیزی میپادش جالب
این بود که یه صدا شده بود صدای غالب
تو تموم راه، ازین شاخه به اون شاخه
ازین سایه به اون سایه
ازین گوشه تا اون گوشه
دید دورش شده پر از عقاب سیاه
تا گفت عقاب همه زدن زیر خنده
یکیشون اومد جلو گفت حاجی شرمنده
ولی ما عقاب نیستیم ما زاغیم
گاف دادی مام کله داغیم
حالا بگو بینم کجا میری بچه کوه
عقابو ا کجا میشناسی اووووووه
یادش بخیر یه زمانی رفیقمون بودا
دیدی چطو طوطی نا خدا جدامون کرد
ادای هممونو در میوورد دلقک ولی
پرای رنگارنگش بی خدامون کرد
وقتی که آزادی خودش اسیر (ی) بود
ما آزاد موندیم اما مشروط تو تبعید
طوطی افتاد تو قفس واسه غذا رقصید
عقاب مغرور فراری شد ازین پستی
کجا میرفتی حالا، چخبره اون بالا
میری رودو ببینی، گفت رود چیه؟چی میگی؟
گندآب، آدم برفی گفت!
گفت اون فقط میزنه حرف مفت
حالا دیگه شده رود
روزی که تگرگ زد از سکون بریده بود
دید جویبار زمینو میشوره
حس کرد این آرزوی همیشگیش بوده
پرسید مقصد؟ گفت رسیدن مهم نیست!
گفت منم با خودت ببر! گفت، مطمئنی؟
برو بچه کوه! رود همونجاست!
سلامشو برسون
رفت پیش رود طعم آبو میچشید
پرسید گندآب کو؟ گفت، ما شدیم یکی
ما جاری شدیم، تو بند بند دنیا
راستی بگو ببینم، تو پا شدی که چی؟؟؟
بن
کوه 2