کنار یک میز روبه روی چشمان گناه.
میبافم طنابی از جنس نگاه.
می کشم خاطرات تلخ روی شانه های خیال.
می لرزه جسارت عبور از طناب عشق محال.
این روشناییِ سرد کنار نبض اتاق.
این مستیِ بی خواب ، روی گیلاس شراب.
این شوخیِ ساده کنار گند آب اعتماد.
می شکافی طناب ، می شکافی طناب.
برای شکستِ این تاریکی پناه می برم به شمع های گرم.
برای نجاتِ هویتم خط میکشم به پیکر شرم.
برای عبور از یادِ تو ، به تصویر قاب چنگ میزنم.
برای فرار از این عکس پیر ، به آینه سنگ میزنم.
برای یک عمر سنگ شدن به مهر بهتان ساکت شدم.
برای هر روز آب شدن کنار یک شمع عاشق شدم.
برای هر روز آب شدن کنار یک شمع عاشق شدم...