ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید
وز خون دل چون لاله ها ، رخساره ها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار ، بیرون جهید و از این حصار
تا بر دمد خورشید نو ، شب را ز خود بیرون کنید
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید
وز خون دل چون لاله ها ، رخساره ها گلگون کنید
زین تخت و تاج سرنگون تا کی رود سیلاب خون
این تخت را ویران کنید، این تاج را وارون کنید
آن يوسف ، چون ماه را ، از چاه غم و بیرون کشید
در کلبه ی ، احزان چرا این ناله ی محزون کشید
آمد یکی آتش سوار ، بیرون جهید از این حصار
تا بردمد، خورشید نو ، شب را ز خود بیرون کنید
ای عاشقان ، ای عاشقان ، پیمانه ها ، پر خون کتی
و ز خون دل ، چون لاله ها ، رخساره ها گلگون کنید
آزاده حجت
آتش سوار