یه مرگ ساده میخوام
یه مرگ پُر شادی
یه مرگ پُر لبخند
با طعم آزادی
یه مرگ ساده میخوام
یه مرگ پُر شادی
یه مرگ پُر لبخند
با طعم آزادی
دستامون پیر میشه
قلبامون میگنده
چشمام پُر از نفرت
رو لبها تف خنده
وقت یک تصمیمه
یک تصمیم ساده
گم شدن تو غبار
تو انتهای جاده
دلت خوش که میگن هنوز زندهای
دلت خوش هنوزم نفس میکشی
دلت مُرده قلبت هنوز میزنه
خودت رو روی خار و خس میکشی
بیا مرگ ای منجی آخرین
بیا با ظهورت نجاتم بده
بباف اون طناب و بزن این رگرو
بده زهر! آب حیاتم بده!
یه مرگ ساده میخوام
یه مرگ پُر شادی
یه مرگ پُر لبخند
با طعم آزادی
یه مرگ ساده میخوام
یه مرگ پُر شادی
یه مرگ پُر لبخند
با طعم آزادی