خیالت نشسته توی خاطرم
تو حس لطیف پرستیدنی
تو یخ بستن دستای زندگی
تو گرمای دلچسب بوسیدنی
تو شاید نباشی ولی یاد تو
توهرلحظه مثل نفس با منه
تو این پرسه های پر از بی کسی
خیال تو با من قدم می زنه
یه روزی که حرفامو یادت میاد
میفهمی که بی هم چقدر بی کسیم
ازم دوری اما دلم روشنه
یه روزی دوباره به هم می رسیم
تو آغوش تو لحظه رفتنت
نشد بشکنم بغض و راهی نشی
گناهی ندارم غرورم نذاشت
الهی دچار گناهی نشی
با این که زمان از تو رد شد ولی
هنوز حسرتت رو به دل می کنم
یه وقتایی که خیلی دل تنگتم
می شینم با تو درد و دل می کنم