به خانه ره نبرده ایم چون نشانه ای نداشتیم
چه اشتباه مهلکی که خانه ای نداشتیم
نگو چرا به موج غم شکسته است این بلم
که زورق امید بر کرانه ای نداشتیم
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
جهان که جنگل است ما میان اینهمه درخت
همیشه بی امید وبخت نه لانه ای نداشتیم
به هر بهانه بی خبر به ریشه مان زده تبر
برای ریشه های نو بهانه ای نداشتیم
که هر که داشت دوره ای بجز تبارو دور ما
بپرس از خدا چرا زمانه ای نداشتیم
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
چه کند بود نبض ما، سیاه بود سبز ما
به خشک چوب حادثه جوانه ای نداشتیم
بغل نزد به یک غزل به زخم سینه شد بدل
رسوب بغضهای ما که شانه ای نداشتیم
به هر بهانه بی خبر به ریشه مان زده تبر
برای ریشه های نو بهانه ای نداشتیم
که هر که داشت دوره ای بجز تبارو دور ما
بپرس از خدا چرا زمانه ای نداشتیم
جهان که جنگل است ما میان اینهمه درخت
همیشه بی امید وبخت نه لانه ای نداشتیم
اگر که خود فروختیم نه کیسه ای ندوختیم
به روی آب سوختیم خزانه ای نداشتیم
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
نگو چرا نگو چرا
ارغوان حاجی وندی
نگو چرا