دریچه باز شد آغازه زندگی
سلام سرد به دنیای بچگیه گرم
بین دو تا دست مادر بوسه ی پیشونی
پدر این شروعه ی قصص به قوله پیره خونواده
تبرکه امشب
گذشت ماه به ماه سال به سال بزرگ تر
شدیم مشکلات بیشتر
فهمیدی که نبود اون چیزی که تو هیچوقت
نداشتی انتظار از تمومه این آدما
که خودت یکیشونی توی دریای جامعت
سیگارو بنگ دود
چشات که شب روز
خون
میشه
تا فردا که عاقبت به تنه خیابون تکیه دادی
داری با حالی از حسای بی حالی مینالی
جای خالی چی داری بذاری؟نگاهه عادی؟
پلکات رو همه چشایی دیگه باز نیست
از ایننن دنیا میکَنی
میری به ناکجا
نمیدونی چی دلیله چی فریبه با دو پا
نمیتونی پرواز کنی! حتی با دو بال
اینا میشه حوادثه روزه تحت شعاع
چاپ
میشه خیلی غمناک تصویرت تو همین سنه الان
مسعله به کدوم راه حله
داره جواب؟
که خودکشی اولیش میشه تو کله شبات
با کابوس فریاد
میدونم همه ی این درا دیگه قفله
میدونم دیوارا بلنده قده قله
میدونم توام دادی امیدتو از دست
میدونم یه جوونه پیر شدی ولی اصلا
نمیتونم ببینم باخت بدی احمق
نمیتونم بفهمم داری میبری هرچند
میدونم میتونی بمونی قویتر از
کله قوی بودنای توی شخصیت هر نقش
مات. مبهوت
گیج بدجور
کینه تو قلبت
از چی منفور. شدی؟
میزنی مشت تو آیینه
خورد کنی خودتو به یاده خاطراتی که
زندانیه سلولای انفرادیه تو مغز تاریکت
حبس کردی!
رفیق دسخوش!
عشق
مرامو معرفتو زخمش
زده به استخونه تموممون ترکش!
پیشه خودت میگی بدتر از تو نیست
کافیه ببینی چندتا دارن جون میدن تو شهر!
چه حقایی که نا حق از حقه همه خوردنو
ببین چجوری داری میشه عابروا حفظ!
که نمه نمه حراج میشه بدن دختر!
پسره بچه کاسبه زیره دسته
یه عده حروم خور بی وجود که دردش
بیشتره از همه رگ زدنای محضه
از دریچه ی زندگی تا گودال تاوان
این یه بار فکر کن به کله اشتباهات
بزار تو کم کنی روی سرنوشتو
با دستای خودت بنویسی منم آزادددد
شدمو
دلی که باره ها
آزار دیده و هنوزم داره پاااااا
میکوبه بده ادامه تو پیچ و تابه جاده ای
به دریچه ی انتهای قصه های ما
میدونم همه ی این درا دیگه قفله
میدونم دیوارا بلنده قده قله
میدونم توام دادی امیدتو از دست
میدونم یه جوونه پیر شدی ولی اصلا
نمیتونم ببیینم باخت بدی احمق
نمیتونم بفهمم داری میبری هرچند
میدونم میتونی بمونی قویتر از
کله قوی بودنای توی شخصیت هر نقش
آراه
دریچه