اینجا یه پسکوچه پر از مرگه
پاییزم و دنیام بی برگه
از تو فقط یه خاطره مونده
ته مونده ی این عشق وامونده
راحت نمیشم از شب و گریه
از قرص خواب و از تب و گریه
میترسم از کابوس تنهایی
از زشتیای پشت زیبایی
با تو جنون مغزم رو پر کرده
خودکشی تنها راه این درده
من موندم و قرصای اعصابم
و مرگی که دایم میاد خوابم
جو گندمی کردی جوونیمو
نمیدونم دیگه میخوای چیمو
تو بدترین حسی که می شناسم
بهم دروغ نمیگه احساسم
تو خاطراتم رو هدر دادی
به جون این زندگی افتادی
پر شدم از نفرت و تنهایی
نفرین به این تقدیر هرجایی