آرامش جانم
کی مثل تو میشد که دلم را برباید
دیوانه شد این قلب من از برق نگاهت
چشمان تو تا صبح چه غزلها بسراید
آرامش جانم
با پلک زدنت میشود که تند ضربانم
بازی نکن انقد تو با روح و روانم
عمریست که اسم تو شده ورد زبانم
ای مرهم جانم
قلب مرا میکشی از سینهی من بیرون
برق نگاهت به خدا کرده مرا افسون
لیلی من باش که دیگر شدهام مجنون
قلب مرا میکشی از سینهی من بیرون
برق نگاهت به خدا کرده مرا افسون
لیلی من باش که دیگر شدهام مجنون
عمریست که در خاطرمی مونس جان
ای جان بخند غم دل را برهان
قاصر شده از وصف نگاه تو
زبان احوال من بین و کنارم تو بمان
قلب مرا میکشی از سینهی من بیرون
برق نگاهت به خدا کرده مرا افسون
لیلی من باش که دیگر شدهام مجنون
قلب مرا میکشی از سینهی من بیرون
برق نگاهت به خدا کرده مرا افسون
لیلی من باش که دیگر شدهام مجنون
امیر عظیمی
مجنون