اینجا یکی هست که هر ثانیه خوابت رو میبینه
تو چشم تقویم با نبض ساعت منتظر میشینه
همیشه اونکه غرق سکوته دستتو میخونه
درد لحظه رو کسی میفهمه که منتظر میمونه
از وقتی تو رفتی شب حالمو پرسید
شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید
بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید
شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید
بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید
بعد تو برام لحن جاده ها صادقانه تر بود
هر مسافری که از راه رسید از تو بیخبر بود
من ساعتارو بیدار نکردم خوابتو ببینن
این لحظه ها رو روشن گذاشتم تا منتظر بشینن
از وقتی تو رفتی شب حالمو پرسید
شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید
بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید
شاید اگه تو برگردی بشه از چیزی نترسید
بشه قدر این ثانیه ها رو کنار تو فهمید