شنیده دل پیغام او
بریزید می در جام او
که می آید آن مهربان
بی نشان بی نشان
به وقت تماشا
کند باغ دل را
پر از عطر نرگس
در این فصل سرما
چه شادم چه حیران
چه حس عجیبی
به دامش فتادم
چه حال غریبیست
چو آید نوای ساز او
شود دل هم آواز او
چو خاری بر تن ساقه گل
شوم باز محرم راز او
نگاهش چو برده
نشیند به منزل
از این عمر رفته
همین مانده حاصل
چه شادم چه حیران
چه حس عجیبی
به دامش فتادم
چه حال غریبیست
شنیده دل پیغام او
بریزید می در جام او
که می آید آن مهربان
بی نشان بی نشان