نمی دونستی خودت
ولی واسه تو بود روح و تَنم
اونی که عُمرش و
کُلِ جهانشو داد به تو منم
حالا که بد شدی
رفتی چجوری بگو دل بِکنَم
قول و قراری که بم
داده بودی زدی زیر همش
من بودم اون که دلت
دو سه روزه زده شده ازش
حالا که هر دومون
خسته شدیم چی میشه تَش
کوه سنگ دل تو رو
میشکوندم با یه سختی بت
عشقو می فهموندم
پای خوب و بدی تو می موندم
اما ندیدی
تو رو بی هوا هر جا که میدیدم
پُر بغض بودم اما می خندیدم
آخرش چی شد اینو
نفهمیدم، چرا ازم بُریدی
توی دِلَم یه زخم پُرِ دردی
نمی زارم که دیگه برگردی
همه روزاری با تو رو کُشتم
حالا غمِ تو مونده تو مُشتم
علیرضا قاضی
کوه سنگ