از اين تب جان کاهم در هر نفس و آهم
هر نقطه ای از راهم جز عشق نمیخواهم
این سفره ی شاهانه سهم توی دیوانه
از صاحب این خانه جز عشق نمیخواهم
چرخیدم و چرخیدم حال همه را دیدم
از حال تو فهمیدم جز عشق نمیخواهم
این مال و منال تو چون شیر حلال تو
از فکر و خیال تو جز عشق نمیخواهم
هر آن تو با من گفت در جان تو با من گفت
چشمان تو با من گفت جز عشق نمیخواهم
هر ذره که جان دارد از عشق نشان دارد
از هر که روان دارد جز عشق نمیخواهم
چنگیزی ابرویت خوش رقصی گیسویت
از این همه جادویت جز عشق نمیخواهم
وقتی که تو خوشبختی کم میشود این سختی
با این همه بدبختی جز عشق نمیخواهم
چرخیدم و چرخیدم حال همه را دیدم
از حال تو فهمیدم جز عشق نمی خواهم
وقتی که تو خوشبختی کم میشود این سختی
با این همه بدبختی جز عشق نمیخواهم