شوقِ دیدارت، بهانهی دل
مهرِ تو دارم به خانهی دل
ای که از نسلِ اولیایی
خوش بحال زائرانِ حرم
هرکه شد مهمان به خانِ کرم
در دلش نوری آشنایی
برکت مُلکِ ری، فخرِ ایران
اُسوهی علم و تقوا و ایمان
بر دل عاشقان کن نگاهی
تا که مانده نفس، مانده آهی
ری شد از نورَت بهشتِ وِلا
بر گلِ رویت نوشته خدا
بنده ی پاک وعبدالعظیمی
هم کریمی و ابنُ الکریمی
ای فروغ آفتاب وِلا
از مزارت بوی کربُبلا
می وزد هرطرف چون نسیمی
خوشتر از گلشن و هر شمیمی
علی زندوکیلی
شوق دیدار