میروم ز تو و در سکوت غمت
ساعتی بی تو بر من نمی گذرد
قاب نقش تو بر کنج دل زده ام
داغ این عشق دیوانه بر بدنم
رد شدم ز تو و آتشی به دلم
شعله میزد بر این کوچه بی ثمرم
گریه می کنم از شرح حال دلم
از جدایی خدا را صدا بزنم
تنگ غروب آن دم
وقتی که می رفتم
تو گریه می کردی
آهسته آهسته
گفتی مگو هرگز
جانا خداحافظ
من بی تو می میرم
آهسته آهسته
تنگ غروب آن دم
وقتی که می رفتم
تو گریه می کردی
آهسته آهسته
گفتی مگو هرگز
جانا خداحافظ
من بی تو می میرم
آهسته آهسته
مشو دلشکسته ز رفتن من
قسم خورده ی عشق پاک توام
پس از این جدایی ببین تو مرا
غریبانه خواندم به یادم تو را
تنگ غروب آن دم
وقتی که می رفتم
تو گریه می کردی
آهسته آهسته
گفتی مگو هرگز
جانا خداحافظ
من بی تو می میرم
آهسته آهسته
تنگ غروب آن دم
وقتی که می رفتم
تو گریه می کردی
آهسته آهسته
گفتی مگو هرگز
جانا خداحافظ
من بی تو می میرم
آهسته آهسته