بوی عطر تو چند تا دونه شمع
یه قاب ترک خورده زیر نور کم
این همه من کشیدم یه بارم تو بکش
به جای اینکه بکشی خط دور چشم
سوا از این که شدیم سوا از هم
ولی دورادور جویای احوالت هستم
چرا پلکات می پره ناخن میخوری
نبینما کشتیات به گل نشستن
کجان اونایی که می گفتی از خودت بودن
کجان اون آدمایی که یه روز دورت بودن
کجاست اون شب نشینی و دور همی
عکسای سلفیتون یهویی دسته جمعی
گفتم عب نداره می خوای بری پیشم نباشی
گفتم هر جا میری بپا یه بار مصرف نباشی
این آخرا فقط می کردی بهونه تراشی
خودت خواستی فنا شی
تماسای گوشیت بالا میرفت یواش یواش
روز به روز میرفت رو تعداد مخاطباش
دیگه اصلا انقد هر جایی شدی
که هر کی میدیدت بودی عادی براش
نداشتی دیگه تازگی
نمی تونستی دیگه باشی با یکی
برات فرقی نمی کرد باشی مال کی
یا که شبا باشی سر میز شام کی
نگاه آدما روز به روز سنگین تر شد روت
سر هر زبونی که فکر کنی اسمت بود
منم نگفتم و نگفتم تو دلم ریختم
اوج آرامش تو بود که من به هم ریختم
فقط جر و بحث بود روزای آخرمون
تو بی خیال و من نگران رابطه مون
وقتی دورم زدی که تو رو دورت کردم
تو خودت رفتی یا اینکه من گمت کردم
از اون روزای خوب دیگه نموند اثری
حالا موندیم من و تو با تیکای عصبی
ببین کسی نموند دورمون
همه رفتن دوباره موندیم خودمون
هر چی سرم اومد اصلا فدای تار موت
بذار من بد شم ولی تو حفظ شه آبروت
دیگه از سر هر دومون آب گذشته زیاد
صدا نزن منو که صدات نمیاد