آه از اعماقِ جان وای از احوالِ دل
آه از این آینه که شده پر از زنگارو گل
وای از سرزمینم، کی میشه ببینم که خوشی
دستتو بگیرم دیگه وقتشه که پاشیم
از بیخ بریدن رسِ تو کشیدن
ای جان این جایگاه تو نیست
دستاتو بستن قلبتو شکستن
این وضع سزاوار تو نیست
ای مرز پر گهر
جبر جغرافیایی تف به این سرنوشت
این قصه رو کدوم نامرد به قرعه ما نوشت
ما جنگ کم ندیدیم رنج کم نکشیدیم
به خرافات و دیگه گوش نمیدیم
فیوز هامون پریده این گله رمید
ای چوپان پادشاه تو کیست
این گرگاهای دریده یا جانهای به لب رسیده
ای گرگ اینجا شکارگاه تو نیست
ای مرز پر گهر
علی عظیمی و گلشیفته فراهانی
مرز پر گهر