باهام شرط بستی تو تنهاییام
یه کاری کنی صبرِ من سر بیاد
باهات شرط بستم تحمل کنم
تو بردی، محاله اَزم بر بیاد
محاله بتونم تحمل کنم
نباید تو از روزگارم بری
یه لحظه اَزت رد شدم تا یه عمر
بفهمم نباید بذارم بری
چقدر دور بودم از عاشق شدن
از اینکه یه روزی گرفتار شم
چی میشد تو خواب عاشقت میشدم
که تا رفتی از خواب بیدار شم
ازت چی بخوام از تویی که هنوز
دلیلی نداری بفهمی منو
بدونِ تو دارم نفس میکشم
که یادم نره زندگی کردنو
باهات شرط بستم ولی باختم
نگاه کن تو چشمای ناباورم
نمیتونم از این همه خاطره
از اینکه کنارِ تواَم بگذرم
نباید بذارم که غمگین بشه
یه لحظه از این لحظههای خوشت
نباید از این بیشتر غرق شم
توی موجِ موهای عاشقکُشِت