بارون پاییز میزنه نم نم
تا رد پاتو بشوره کم کم
از اشک چشمام چیزی نمونده
عطرت منو تا اینجا کشونده
بودن با تو لمس سرابه
ساحل قلبم پر اضطرابه
با خاطراتت همخونه میشم
میدونم اینبار دیوونه میشم
شاید یه روزی شاید یه جایی
دنیا رو توی چشمات ببینم
باور نداری بی نور چشمات
من بی چراغی بی سرزمینم
یلدای موهات فصلی نداره
موجهارو یاد ساحل میاره
گرمی دستات هرم نفسهات
پایان خوب این انتظاره
بارون پاییز درمون نداره
درگیر اشک بی اختیاره
دلبستن من به خاطراتت
پایان تلخ این روزگاره
پاین تلخ این روزگاره
احمدرضا نبی زاده
بارون پاییز