((الماس))
من عاشقت بودم ولی روحه تو بی احساس بود راحت بریدی قلبم و جنس تو از الماس بود
ناز نگات با چشم من یه لحظه هم بازی نشد حتی یه لحظم چشم تو به دیدنم راضی نشد
چیزی نخواستم از تو جز اینکه فقط درکم کنی شاید تو هم عاشق بشی تنهاییامو کم کنی
نه گوشه ذهنت گمم نه حتی توی آلبومم بازیچه تقدیرم و انگشت نمای مردم
بس کن دیگه غرور تو چیزی ازم باقی نذاشت
جز حسرت و افسوس و غم عشقت برام سودی نداشت
میثم عسکریان