مشنو ای دوست مشنو ای دوست
که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توهم
کاری هست
به کمند سر زلفت
نه من افتادم و بس
که به هر حلقه ی موییت
گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از
عشق و ملامت گوید
تا ندیده است تو را
بر منش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم
گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل
خاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
من چه در
پای تو ریزم
که پسند تو بود
جان و سر را
نتوان گفت
که مقداری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
احمد آقایی
ای دوست