روزی که گذشته است
از او یاد مکن
روزی که گذشته است
از او یاد مکن
فردا که نیامده است
فریاد مکن
فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
خوش باش کنون و
خوش باش کنون
و عمر بر باد مکن
این قافله ی عمر
عجب میگذرد
این قافله ی عمر
عجب میگذرد
دریاب دمی که
با طرب میگذرد
ساقی
غم فردای حریفان چه خوری
ساقی
غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را
پیش آر پیاله را
که شب می گذرد
جامی است که
عقل آفرین میزندش
جامی است که
عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز می
بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر
چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین می زندش
این کوزه گر دهر
چنین جام لطیف لطیف
می سازد و می سازد و
باز بر زمین میزندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
سالار عقیلی
جام لطیف